Thursday, November 02, 2006

زندگي


زندگي يعني پريدن
زندگي يعني عاشقانه ديدن ، عاشقانه بودن
زندگي يعني درختان
زندگي يك جوي آب است جاري و پويا
زندگي گلهاي مرداب
زندگي شايد رسيدن
زندگي مفهوم بودن ، خواستن ، ديدن
زندگي شايد خوردن يك سيب ، يك چاي
ديدن يك ديوار ، ديدن يك دوست !
زندگي همواره شادي است و در اندوه جدايي شايد
زندگي يك موج ناآرام
زندگي درياي مواج
زندگي مفهوم بازي است مثل يك بالا بلندي
زندگي باران و طوفان
زندگي طعم يك نارنج بوي يك ياس است
زندگي شايد زنبوري است كه هر روز از حوض حياط خانة ما آب مي خورد
زندگي تو بودي كه وجودم را ويران ساختي و در سوگ نبودنت جان دادم
زندگي دوستاني هستند كه مفهوم دشمني را اينچنين زيبا معنا مي كنند
زندگي شايد اقوامي باشند كه تنها مويرگهاي نياكانمان ما را به آنها پيوند مي زند
زندگي شاخه گلي است با عشق بر مزار شاعري گمنام
زندگي شمعي است كه زماني خاموش خواهد شد
پس بيا تا وقت هست
دوست داشتن را تجربه كنيم
لحظه هايمان را با خوبي پر كنيم ، عشق بورزيم و دوستانمان را خوشحال كنيم
زندگي كوچه ايست كه هر روز من و تو از آن گذر كرديم ، به دبيرستان رفتيم
گچ خورديم ، امتحان داديم و گاهي تجديد شديم
زندگي فرصتي است اندك ، فرصتي كوتاه
زندگي شايد تنها پلي باشد ميان من ، تو و اوو ما عابراني كه ناگزير از عبوريم
پس بيا در هنگام عبورپيرمردان شكسته را در سراي كهريزك ياري دهيم
دختركان فراري را ماوا دهيم
پيرزنان دلشكسته را تسلي بخشيم
و شهرمان را عاشقانه دوست بداريم
زندگي تنها ما نيستيم
زندگي دنياست ، يك زمين گرد
مردماني پرشوردرختاني سبز و گياهاني سرخ در خزان پائيز
زندگي لبخند و اشك
زندگي تمامي نيروهايي است كه ميل بقا را در تو زنده مي كنند هر صبح كه از خواب برمي خيزي
زندگي صداي رود و جوي و باد در برگ درختان است
زندگي فصل مشتركي ميان تو و اوست
هر چند همراهان تو كورهر چند همراهان تو كر
زندگي همواره ديدن حتي در نفس آخر
زندگي تجربه ايست گس ، مثل يك سيب كال
مثل نيش عقرب
و سرايي است كه تو در آن خود را مي يابي
زندگي سقفي است لق كه هر لحطه احتمال ريختنش را بايد داد
هست و نيست
واقعي است و رويايي
خدايي و شيطاني
مفهومي است كه تنها زماني كه عشق را تجربه كني
و پشت پنجره به انتظار يك نامعلوم ساعتها بنشيني مفهومش را با تمامي وجودت درك خواهي كرد
و آن زمان است كه باد تو را با خود خواهد برد و در آسمان ابرها را خواهي ديد
و تازه با معناي ابر ، سفيدي و پاكي روبرو خواهي شد
باز هم آغاز در زمان پايان
زندگي همواره تكرار بقاست
چرخي است كه تكرار من و تو ، پدرها و مادرها و كودكانمان را رقم مي زندو در اين مفهوم
كسي تو را به او معرفي نخواهد كرد
تنها تويي كه بايد به جايي برسي كه خود را در سراي او تنها نبيني
پس عبور كن از راهي كه براي تو
عاشقانه ، عارفانه و گاه ابليسانه آذين شده است
و اين عبور عزمي راسخ را مي طلبد
كه هر كسي را ياراي آن نيست
پس اي هم سخن ، هم راه و اي همخون
عزمت را جزم كن
تا با هم قلب اين لكاتة هزار داماد را بشكافيم
با هم ، با عزمي راسخ
در امتداد افق
رو به وسعت آسمان
و به ياري او