در اتفاق تلخ و سرد این سکوت
من ستاره های آسمان را شمرده ام
شبها و شبها و شبها
و هر صبح گیسو ی رویا به باد سپرده ام
به رویای باد
و صبح فردا شاید
صبح فردا شاید
باد این باد که در اوج تنهایی خویش هم سودای عشق و شور و رویا همراه دارد
باد باد باد
که بادبادکهای آرزوها و رویاهایمان را با خود به آسمان می برد
و اینبار بوی عشق مرا با خود به تهران
باد باد باد