Tuesday, November 27, 2007

ديگر تمام شد


به مادرم گفتم ديگر تمام شد تمام شد هميشه پيش از آنكه فكر كني اتفاق مي افتد بايد براي روزنامه تسليتي بفرستيم

Sunday, November 18, 2007

باز دلم گرفته


اينروزا تو دلم يه حسي سنگيني مي كنه نمي دونم اين حس چيه اما خوب نيست سبك نيست سنگينه
همه چيز و همه كس ملال آور و خسته كننده شدند و من فقط دلم مي خواد چشمهام رو ببندم و بخوابم گويا بعد از هياهوي بسيار نوبت به آرامشي ابدي فرا مي رسه و بي گمان خداوند خواب و مرگ رو برايه يك همچنين روزهايي آفريده ... تو اين مدت هرجا كه ميرم انگار يه چيزي منو از پشت مي كشه خراب خواب غريبي هستم و همنشين گريه هايي بلند دلم گرفته است دلم گرفته است

وقتي كه فكر مي كنم به معناهايي كه روزي برام با معنا بودند و امروز با گشت و گذار بين اين آدمها معاني خودشون رو از دست دادند مفاهيمي مثل عشق شرافت دوستي و پاكدامني دلم براي خودم مي سوزه من كه با اين ايده به دنيا نگاه مي كردم كه بگذار دنيا عوض شود من عوض نخواهم شد اما گاهي اوقات اين عوض شدنها اينقدر تدريجي و احمقانه است كه خودت هم متوجه نمي شي چي به سرت اومده انگار نه انگار كه تو همون آدمي هستي كه 1 سال يا دو سال پيش بودي

تو كه از پشت چشم پنجره به جاي شب شهاب و ستاره هاش رو مي ديدي و از نااميدي و ياس ديباج و پرنيان مي بافتي امروز چشمبه هر سو مي افكني نا اميديست نا اميدي مطلق ... دلم خيلي گرفته

بعضي وقتها دل خوشبين ترين آدمها هم مي گيره درست مثله الانه من هر چند از اوايل خيلي هم خوشبين نبودم

بعضي وقتها بعضي ها عاشق مي شن درست عين الانه من اما تو اين عشق گاه و بي گاه خودشون رو گم مي كنند

بعضي وقتها بعضي از محبتها بويه ريا مي دهند درست عين محبتهايي كه اينروزها به من مي شن

بعضي وقتها هم همه حسها درست از آب درميان و بعضي حسها غلط اينم يه جورشه

همه چيز به وقت و روز و ساعت اون زمانها بر مي گرده به هر حال حسه امروزم از افتضاح هم افتضاح تره


Wednesday, November 14, 2007

siahi


man Iman Avardeham beh aghazeh fasleh sard

va dasthayam keh hameh az eshgh boudand

eshgh eshgh eshgh...

Inrouzha tohiand...

va dirist keh bi dalil

bi dalileh bi dalil

Iman Avardeham beh siahi...

beh siahi cheshmaneh doustanam