Friday, December 07, 2007

حوالي كوي عشق


اينك بهر سفر آماده و مهيا

جاده ها در انتظار

نمازها و روزه هاي شكسته اي كه هيچگاه خوانده نخواهند شد هم

و بركه هاي درياچه نماي از درون فاسد

درختها و گلها مصنوعي

رباطهاي آدم نما

و چه زيباست كه در اين مناظر من من من هنوز از هواي عشق پرم

چه اتقاق قشنگي است كه من از حوالي كوي عشق گذر كرده ام

پس عجيب نيست كه با اين همه سياهي من هنوز مي خندم

و در كوي عشق نامه مي نويسم هر صبح

و با هر باران و هر بوي كاهگلي كه مي آيد

ياد انگشتر فيروزه اي مادر بزرگ مي كنم

من از حوالي كوي عشق گذر كرده ام

No comments: