Wednesday, March 22, 2006

سال نو رسيد سالي ديگر سالي شايد نه به اميد اينكه سالي بهتر


سال نو رسيد سالي ديگر سالي شايد نه به اميد اينكه سالي بهتر
امروز تقويمهايمان را عوض كرديم و پروندة سال 84 را بستيم و بعد شايد چنان آن را فراموش كنيم كه انگار اصلاٌ وجود نداشته است تمام روزها و شبهايي كه در انتظار عشقهايي سپري شدند كه زماني فكر مي كرديم هميشگي اند و پاسخهايي كه فريبي بيش نبودند شايد وقتي نگاهشان كرديم عشق را در چشمانشان ديديم اما وقتي دستشان را در دست ديگري ديديم و شنيديم كه زماني كه به ما قول مي دادند گدايي عشق ديگري را مي كردند نفهميديم كه بايد به چشمهاي آنها اعتماد كنيم يا به چشمهاي خود ؟ به هر حال روزهاي گذشته در زندگي آينده مان گم خواهند شد فقط ما مي مانيم كه در پايان اين روزها فكر مي كنيم بزرگ شديم ، پوست انداختيم اما آن زمان شايستگي ماندن داريم كه نگذاريم در درون دلهايمان تاريكي بر نور پيروز شود
روزهاي اين تقويم وقتي به پايان رسيدند ، تازه فهميديم كه چقدر زود اين تقويم باطل شد انگار همين ديروز بود كه با عشق در كوي عاشقان پاي نهاديم و فكر مي كرديم كه هفت سين امسال بعد از حلول سال نو به او زنگ خواهيم زد و سالي جديد را با او آغاز خواهيم كرد اما اين او اكنون كجاست
سال 84 سال غريبي بود حالا كه تمام شده است آن را نگاه مي كنم مي بينم روزهاي عجيبي را پشت سر گذاشته ام روزهايي كه گاه بسيار خوب بودند و گاه بسيار تلخ چون شوكران !‌و متفاوت از هم و حاصل آن سال اين است كه من ديگر آن آدمي نيستم كه سال گذشته پاي هفت سين نشست و يا مقلب القلوب والابصار خواند
در پايان سال اعتراف مي كنم كه هيچ روزي را ساده از كنارش نگذشتم چرا كه سالي سرشار از عشق با وجود عزيزي بر من گذشت و در پايان سال هم نه وداعي و نه لبخندي همه چيز تمام شد و رفت كه رفت
هر سال فكر مي كنيم هنوز اول راهيم ، هنوز خيلي مانده است از دست مي دهيم و جا مي گذاريم فراموش مي كنيم و فردا مي آيد اما چقدر كوتاه است و چه زود مي گذرد و ما چقدر از دست داده ايم چقدر جا گذاشته ايم
واي به ياد دلهايي بيافتيد كه شكسته ايد و ببينيد و ببينيم كه چگونه تاوان پس خواهيم داد تا به حال چند نفر را زير پا گذاشته ايم و توسط چند نفر بايد به تاوان آن زير پا رويم آه خدايا خوشحالم خوشحالم كه من در سالي كه گذشت جز عشق و محبت هيچ ندادم و توقعي نيز ندارم مگر از 12 حواري مسيح هر 12 تا خيانتكار نبودند پس اين نيز بگذرد
و امشب شايد ديگر فردايي نداشته باشد نه زود هم نيست ياد كساني بيافتيد كه رفتندآنها نيز همين فكر را مي كردند خيلي ها در نوروز قبل بودند وحالا نيستند . حالا براي آن تمامي كارهايي كه مي توانستيم انجام دهيم و نداديم حسرت مي خوريم براي تمامي آدمهايي كه از كنارشان گذشتيم و چقدر دوستمان داشتند و حالا نيستند تا بگوييم ما هم دوستشان داشته ايم
روزهاي اول سال زمان مرور زندگي در سال گذشته است اي كاش مرورهايمان نتيجه دهد
اما اكنون در عين حزن نبود او عزيزترين اويم خوشحالم خوشحالم كه با اينكه مي خواستم نباشم هستم او رفت چون فكر مي كرد كه بايد از هر چيزي كه بهش دلبستگي داره دل بكنه و من موندم و به پاي عهدم مي مانم كه فكر مي كنم بايد بود و موند و روزي كه برم باز مي رم تا راهي رو كه آرزو داره بهش برسه هموار كنم
خوشحالم كه سالي ديگر در كنار مادرم بودم كه آموخت : بخشيدن از گرفتن فرخنده تر است
يك سال ديگر را در كنار دوستانم گذراندم : متشكرم از همة دوستانم
متشكرم امير متشكرم علي متشكر هادي متشكرم بهرام متشكرم حميد متشكرم محمد متشكرم آلن و آلن ( سركيسيان ) متشكرم محمدرضا متشكرم اميرخسرو متشكرم امير نيما متشكرم كيخسرو متشكرم سام متشكرم هيوا
متشكرم سودي متشكرم آزاده متشكرم سولماز متشكرم آناهيتا متشكرم عاطفه متشكرم آتنه متشكرم ملينا متشكرم شهره متشكرم مهتاب متشكرم و باز هم متشكرم
و خوشحالم كه يك سال يك سال ديگر روي زميني راه رفتم كه در آن متولد شده ام هواي اينجا را هر چند دود آلود و نازيبا بود استشمام كردم و مهمتر از همه اينكه حسرت و غربت دوري از تمام اينها را در دلم تلنبار نكردم
اما با تمام اينها آن چيزي كه براي هميشه مي ماند خاطرات ماست كه چه تلخ و چه شيرين با ما به يادگار مي مانند آن چيزي كه مي ماند دوستي هايي است كه شكل گرفتند و و روزهايي كه خاطره شدند آن چيزي كه مي ماند ، تجربه هايي است كه ما پشت سر گذاشتيم و اثرش تا هميشه باقي است . آن چيزي كه مي ماند ما هستيم و يادمان كه كاش زيبا باشد
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++
تقديم به مادرم كه تصويرش رو در بالا مي بينيد و متشكرم از تمامي سالهايي كه در مبارزه با زندگي گريه نكرد تا گريه كردن ياد بگيرم خنديد تا بخندم و من چه دانشجوي بدي بودم

1 comment:

شهرزاد کاریابی said...

متشكرم كه منفي را كنار گذاشتي و از خوبي ها نوشتي . سال نو به همه خانواده مبارك