Friday, July 20, 2007

جمعه اي با بوي خانم بزرگ


آره بازم يه جمعة ديگه رسيد من كه صبحش تا جايي كه مي تونستم تو تختم دراز كشيدم ، خيلي خسته بودم مخصوصا اين دو سه روز گذشته ،‌باز احساس كردم تو خونم و ياد جمعه هاي كودكيم افتادم ،‌دلم صداي قل قل قليان خانم بزرگ رو مي خواست چشمهام رو بسته بودم و جمعه هاي كودكي و بوي تنباكوي خيس خوردة نهاوند رو در ذهنم مزه مزه مي كردم ... دلم بوي پودر رولن مي خواست و عطر كلوئه و انگشتر فيروزة بزرگي كه تا بند انگشت خانوم بزرگم مي رسيد و هميشه تو 2-3 سالگي تو بغلش با انگشتر بازي مي كردم وقتي بغلم مي كرد و ماچم مي كرد چه حظي داشت انگار به سحر و جاودانگي بهشت رسيده بودم ، هميشه تو جانمازش هل و ميخك و ياس سفيد پيدا مي شد و تسبيح عقيق كه انگشتز آويز به اون الان در انگشت كوچك منه ...اين جمعه جمعه آرومي بود منم يه حسه گس و نامعلوم داشتم ترمة مادر بزرگ رو باز كردم و به يادش فاتحه خوندم ، سجاده اي كه هميشه باز بود در آستان وحشت دوزخ ... خدابيامرز رفت و بارفتنش توپاز و گرام قديمي هم از خوندن باز موند انگار صفحه هاي هايده و مهستي و مرضيه و قمر و گلپا نيز به عشق او سالها پابرجا بودند ،‌خانم خدا بيامرز حلواي شب جمعه هيچوقت فراموشش نمي شد اما حالا تو خونه ي ما گاهي اونم اگر حوصله اي باشه براي اموات حلوا طبخ ميشه ،‌روي سنگ قبرش نوشتند بي همگان به سر شود بي تو به سر نمي شود اما خاك سردي مياره من كه دردونة حسين كبابيش بودم شبي كه خبر دادن براي هميشه به ديار ابرها سفر كرده شبه تولدم بود و تا نيمه شب كسي بهم خبر نداد بعد هم نتونستم به خاك سپاريشو ببينم تهران نبود پدر و مادر به نيابت ما رفتند ما تنها مراسمه يادبودي از خانوم به يادمون موند حالا هر وقت دلم هواشو مي كنه سفري به شيراز و ديدن عمه فروغ الزمان و زيارت اهل قبور دلم رو آروم مي كنه ، امروزه روز هيچكس دلتنگ فروغ الزمان هم نميشه اما فروغ الزمان براي من بوي خانم رو داره هر چند به خوش خلقي او نيست ... اما با خودش بوي قديمها رو داره كه حتي قديمها هم خوش اخلاق نبود ... ولي خوب هنوز كت دامنهاي صورتي و گل بهيش و كفشهاي ورني قديميش بوي مادربزرگ رو داره ... و درخت انجير خونة قديميش خونة موروثي شوشتريان با طاقي هاي گچبري بلند و حوض بزرگ و سوسكهاي بزرگ دستشويي تويه حياط كه تمامي چهل و خورده اي نوة خانوم از اين خاله سوسكه هاي بسيار بزرگ وحشت غريبي داشتند ... اين جمعه بويه خانم خدا بيامرزه داشت دلم براش تنگ شده

No comments: