Tuesday, February 20, 2007

ما بی تو خرابیم تو بی ما چگونه ای




همه دنیا و جهان چهار دیواریه برادرم ، برادرم امروز من از فقر معیشت نمی نالم غم من از دنیاییست که تا چشم کار می کند دیوار است و اسارت و من امروز چقدر محتاجه تو ام محتاج کلام ببر حلقتو ! حلقم را بسته ام حتی بسته ام بسته ام حتی برای بغضی که برای دوریه تو تا گلویم می آید مسیحه مقدس همه دنیا چهار دیواریه امروز و هر دیوار خود زندانیست ! امشب عطر تمامی گلهایه یاس و اقاقی هم حالم را خوب نمی کنند تمامی شیشه های عطر دنیا را روی خود خالی کردم ولی حالم خوب نشد نشد نشد و نشد امشب باید به سلامتی مردی می نوشیدم که واسه شرف و ناموسش و مردانگی وجودش همه چیزش رو گذاشته ، برادرم امروز که محتاجه توام نیستی نیستی تا با اخم و خنده آرومت آرامش بودن بودنت رو بهم بدی ، دلم برات تنگ شده اینقدر که از زندگی متنفرم و از این همه ناتوانی منزجر امشب یاد جمله ای افتادم از فیلمی که مجذوبم کرده بود زمانی ، سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن ، سلامتیه سه کس زندونیو سرباز و بی کس و امروز تو کدامینی ؟ مسیحه من تو زندونیه آزادی اصلیت حکم حکم خداست نه حکم قانونی که به حکم عدل تو را در بند کرده است ، که تو در بند نیز آزادی بزرگ مرده کوچک کجایی ؟ کجایی که ببینی که دلهایی با تو هستند و در کنار تو ولی ناتوان از گرفتن دستهایه تو دلم برای گرفتن دستهایت تنگ شده ! مشکل سند حل شد ولی مشکل قانون بربریت چگونه حل می شود ؟ و من چگونه این ناتوانیه دستهایه سیمانیم را تبرئه کنم ؟ چگونه ؟ در نبود تو ما خرابه خرابیم تو بی ما چگونه ای ! سوال احمقانه ایه چون تو با این همه خوبی اکنون بیشتر دلتنگ این هستی که ما دلتنگه تو نباشیم ولی مگه میشه !

No comments: