Tuesday, October 03, 2006

سور گل ( به زبان كردي ميشه گل سرخ )‌سورگل


بازم يه شبه ديگه خسته و كوفته از سر كار برگشتم كار كه چه عرض كنم صحنه
كدوم صحنه ؟ خوب معلومه ديگه صحنة سينما
جايي كه تو بچگي براي هممون جالب بود
جايي كه اصلاٌ جالب نيست
جايي كه هنر و هنرمند همچنان در خدمت ثروته
و اين هنرمند نيست كه براي هنرش تصميم مي گيره
اين سرمايس كه براي هنرمند و هنرش تصميم مي گيره
به هر حال وقتي اومدم خونه اذان صبح اقامه شد
درد دلي با خدا هر چند از زبان بنده اي بي مقدار و گنه كار بعد بي اختيار با سرمايه دمه صبح پائيز
هوس يه قهوة‌ گرم و يه موسيقي لايت
بي اختيار دستم تو تاريكي از ميون كاستها يكي رو انتخاب كرد
و واي از زماني كه صداي محزون خواننده توي اتاق پيچيد
چم بيش و چم ... توي سور گلي ژينه
من با نواي نوار رفتم به زماني ، زماني كه دور نبود اما
اما خاطراتش گويا به هزاره ها بر مي گشت
و من خاطرات غريبي از اين كاست به همراه داشتم
خاطراتي كه با يادآوريشون غرق اندوه ، شادي و شرمندگي شدم
به من محبتهايي شده بود و من محبتهايي كرده بودم
كه با به ياد آوردن اونها اشك از چشمام جاري شد
وصدايي از نوار ذهنم برخاست
چو بر گورم بخواهي بوسه دادن رخم را بوسه ده كه اكنون همانيم
خواستم خودم را محكوم كنم
اما اما اما هر چه بازگشتم بيشتر گيج شدم و كمتر فهميدم
من مي خواستم خودم رو در قطع ارتباط و خاطراتم مقصر كنم و محكوم
اما نشد مگه من چكار كرده بودم جز كلام محبت چيزي عيان كرده بودم ؟
و فكر كردم تمامي روز تا به آنجا كه آغاز و ابتداي راه با او بود و پايانش نيز توسط او انجام گرفت
طفلكي من اين وسط يا بازيچه بودم يا مي خواستم بازيچه بشم
نمي دونم شايدم جفتش
به هر حال خاطرات قريبيه اين خاطرات عاشق بودن و باهم بودن
و قريبترش با هم نبودن و درحسرت با هم بودن
خودمونيم يه نوار كاست چقدر احساس رو دلم گذاشت
اينروزا ديگه عاشق نيستم اما گويا عاشقترم چرا كه درك دريافتم همگاني شده
تك قطبي نيستم
احساس مي كنم هزار ذره شدم و هر ذرم مي تونه عاشق باشه
شايد شايد شايد به فضيلت بزرگ عاشق بودن رسيدم شايد
به هر حال حالي داره عاشقي
حالي داره رفتن پارك با رقيب
با يه آدمه بيمار
حالي داره پك زدن به قليون ساعت 2 شب تو پارك نياوران
حالي داره دروغ شنيدن
حالي داره كور بودن عاشقي
حالي كه فقط همون يه بار اول اتفاق ميافته
كاشكي بازم از اين حالها داشته باشيم

1 comment:

شهرزاد کاریابی said...

سلام
عشق مثل دسته چپق باید دوتا سر داشته باشه . عشق یکسره مایه دردسره .
ولی اصولا همینه ماندگار نیست . با یکبار هم کسی عاشق نمی‌شه .
عشق همه اون شور و هیجان هاست .وقتی تکراری می‌شه هیجانی نمی‌مونه و خودش تموم می‌شه یا میشه عادت .
به هر حال مسئولیت پذیر باش . تو هرکاری کردی ‌ به‌خاطر دل خودت بوده . پس طلبکار نباش و ببخش . شاید اون به اندازه تو جذب نشده ؟
کم غر بزن
خاصیت عشق این است که عیب هنر نماید