Monday, October 16, 2006

با تو شكستم دل بي دست و پا


آهاي گوش كن ، گوش كن صداي رعد رو مي شنوي
مي شنوي چطور با عشق صدا مي كنه مي بيني اين صدا كه اگه تو سكوت يه شبه معمولي بشنوي باعث ميشه هزار فكر و خيال كني الان وقتي با صداي شرشر بارون و صداي ناودون همراه ميشه تو رو به يه عالم غريب مي بره مي بره به اوج ابرها شايد به خود ملكوت مخصوصاٌ وقتي كه با صداي پوران همراه بشه و ياد عشقهاي قديمي رو در دلت زنده كنه و اينكه دل تو هم يه روزي شكسته زير همين بارون توي همين فصل و پوران مي خواند
دستتو بستن دل بي دست و پا
پاتو شكستن چي ميخواي بي نوا
گوشه ي اين سينه بايد دق كني
صبر و تحمل بطلب از خدا
اگه تو جون به سري من چه كنم
غمو اسون ميخري من چه كنم
اگه بي بالو پري من چه كنم
از همه دلها تو درمونده تري من چه كنم
اي دل از خود شكني بالو پر بسته شدم
از پرستاري تو به خدا خسته شدم

No comments: