Friday, February 06, 2009

شناسنامه


من برديا، ذاتاً دنباله هنر، كمي پرحرف البته بسته به شرايط،گاهاً آروم، تنها، شلوغ، متولد روزهای سرد بهمن. تحصيلات: مهندسي معدن، شغل: والا اينروزا خودم هم نمي‌دونم كارم چيه اما خوب كارت خانة سينما ميگه كه چهره پرداز،سرگردان میان آدم های تهی، به دنبال سرزمین های خلق نشده‌اي كه شايد هرگز هم خلق نشوند اشكالي هم ندارد دل ما كه خوش است،.اينروزها سعي مي‌كنم كم بگويم كمتر بيرون بروم و كمتر با دوستان معاشرت كنم و ...، بیشتر می نویسم و می خوانم، از شعر و نقاشي و هنر و تئاتر كمي سر درمي‌اورم گاهی تا انتهای خود می روم...و گاهی هم زندگی . خلاصه اين آدمه گاگول هنرش، اشک ریختن...کارش، سکوت و دویدن به دنبال سایه های حقیقت...گاه گاهی با قلمش تن لطیف کاغذها را می آزاردو گاهی هم با دود قلياني و چايي و كمي غم به تماشاي برف مي‌نشيند مثله امروز. سقف دل ترک خورده ای دارد که شبها تا سحر، تا اوج خدا او را می کشاند. خلاصه خدا را شاکر است از هر آنچه که پيش مي‌آيد هر چند زياد گله مي‌كند. شب را، برف را و تنهایی را دوست می دارد . و همیشه می نویسد:
گاه صدای خرد شدن خود را در زیر آوارهای زمان می شنوم و در آخر در زیر این آوار ها جان خواهم سپرد

1 comment:

شهرزاد کاریابی said...

با این‌که گفته بودمت تا اطلاع ثانوی نمی‌آم
با این‌که هنوز قالب همان قالب کهنه ولی نویسنده تازه شده
ولی
خوشم می‌آد
از این‌که لج نمی‌کنی و چارچنگولی به تعاریف اولاد صغیر و کبیر آدم، آویزون نمی‌شی، خوشم می‌آد
حالا با این‌همه قشنگ
با این شروع نو
با این معارفه
با این هوای نو
می‌خواهی از کجا شروع کنی
سلام
ما هم " من و گلی " از آشنایی با شما مرد جوان بسیار خرسندیم
دیگه چه خبر؟
خبر بعدی چیه؟