Sunday, February 15, 2009

روز تولد




لطیف است حس آغازی دوباره
و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس

و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن

و چه اندازه شیرین است امروز

روز میلاد

روزی که تو آغاز شدی



باز به 18 سالگي شيرين زندگي رسيدم يه ساله ديگه يه تجربة ديگه ديشب مي‌خواستم پست ولنتاين بگذارم كه وقت نشد به هر حال به قول كيميان تا باشه عصر آگاهي باشه اشكال نداره پست ولنتاينو نوشتمو يه روز ديگه مي‌ذارم گرچه هرچقدر که امروز برای من مهم است برای دیگران یک روز عادی است. روز تولد من آنچنان اتفاق خاصی نیافتاده است. زندگی همچنان جریان دارد و هر کس دنبال دغدغه‌هایش می‌دود.

روز مرگ من نیز یک روز عادی خواهد بود. مثل همه‌ی روز‌های گرم دیگر. فقط این سالگرد‌ها را جشن می‌گیرم تا شاید بهانه‌ای پیدا شود برای گفتن دوستت دارم‌ها ديشب تا ساعت 2.30 دقيقه شب مهمون داشتم عزيزترين دوستم شهاب اومده بود تا با هم گپي بزنيم شب تولد سال 1387 شامش با ستاره سينماي ايران و صاحب 27 امين سيمرغ خورده شد اين يعني يه عالمه خوش شانسي نه ؟

امروز ساعت ۶ صبح توی رختخواب طی یک مراسم با شکوهی خانوم جان تولدم و تبریک گفت.


این‌جوری.....و يك ليس جانانه از صورت و سر و صورتش تو دماغ و دهنم بعد هم نزديك بود خواب بمونم خلاصه اين شب تولد از يادم نميره چون داستانها دارد و داستان‌ها و فكر كنم اگر عمري باشد و زنده بمانم تا ته عمر اين تولد يادم بماند و بماند به هر حال فردا عازم شهر كرد براي ادامة ايلوگ و ديگر اينكه جاي مادر براي گفتن خاطرات اينكه من در يك صبح جمعه در بيمارستان رويال تهران با وزن دو كيلو و هفتصد گرم پا به جهان گذاشتم و بي‌نهايت هم زشت بودم خيلي خاليه فردا صبح تولدمو باهاش تو بهشت زهرا جشن مي‌گيرم واي كه چقدر جاش خاليه واي مادر اگه مادر بود به هر حال هستيم ديگر با يه دنيا عطر و خاطرة او كه مرگه مادر مرگ اعلام يه زندگيه جديد بود پس سلام خداحافظ حرف تازه اگر شنيديد ما را هم خبر كنيد

2 comments:

tardid said...

تولدت مبارک
کلاغ های منحوس عزیز بازم قراره برگردند به تهرون !
ببخشید تو این احوالات آخرین خبری که شنیدم و قرقره کردم همین بود . در اهمیت خبریش تردید نکن . به نظر من مهمه خوب !

شهرزاد کاریابی said...

ببین تو بخوای هم این رفقا نمی‌ذارن سفید باشی
دستشون درد نکنه
منو ببخش
هی اومدم که لینکت را باز کنم
هی نشد. می‌خواست سر صبر بیام
ولی خبر از میلادت نداشتم
باید اون روز که اس‌ام‌اس دادی می‌گفتی
رفاقت یعنی همین
خوشم می‌آد که سعی می‌کنی
گو این‌که بین کلمات سفید بار طبق عادت نق می‌زنی
لمل همینم دوست دارم
فردا و پس فردا زمان خوبی‌ست برای دیدار
من آزادم و می‌شه روی تمپ هم کار کرد
اون‌موقع راجع به تولدت هم می‌گم
تماس بگیر