Monday, April 05, 2010

راهي دراز بي همراهيه همراهي


و من تكرار تكرارم

و باورهايم همه در گذر زمان گم شده اند

نه ايوب و نه مسيح و نه موسي

تنهايه تنها

با كوله باري از خاطره‌ها

و خدا مي داند كه باد بهاري و ابرهاي آن

با اين خاطره ها چه مي كنند

و من چه دارم

چه مي خواهم

هيچ

هيچ

هيچ

تنها مشتي نور

مشتي نور و يك

يك جفت گيوه شايد

يك جفت گيوه براي ادامه چيزي شبيه به يك زندگي

و راهي دراز بي همراهي همراهي


No comments: