Saturday, April 10, 2010

اي كاش

چند روز پيش دوستي برام از مرگ مي گفت
و اينكه فكر مي كنه زيباترين لحظه زندگي مرگه
و اينكه تنها اميد به اينكه يك روزي خواهد مرد اون رو به ادامه چيزي شبيه به يه زندگي وادار مي كنه
اون مي گفت درسته من هم به طور طبيعي و غريزي به زندگي بستم
يعني از تصادف كردن جلوگيري مي كنم دكتر مي رم و ... اما مطمئنم كه مرگ زيباترين بخشه زندگيه و چراييش هم خيلي معلوم و مسلمه
بعد از مرگ همه پرده‌ها كنار مي رن و و اي چه زيباييه وصف ناپذيريه اون لحظه
خودمونيم پر بيراهم نمي گفت
حالا بعد از مرگ
پرده از راز عشق هم برداشته ميشه
پرده از حماقت آدمهايي مثله ... هم كه بدونه هيچ توقعي خيلي از كارها رو صرفا به خاطر دوست داشتن انجام مي دن هم برداشته ميشه
واي كه چقدر پرده بايد برداشته بشه به هر حال
من خيلي وقته قبول كردم مردم به دوست دسته تقسيم مي شن و جزو اون دسته اي هم كه هستم از ابتدا مي دونستم عاقبتش چي ميشه
اما خدا رحمت كنه اون كسي رو كه مي گفت
آدم نشمار هيچكس را چرا كه تو خود خدايي كاملي
و اي كاش مي توانستم ... اي كاش

No comments: