Monday, December 06, 2010

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد


زندگی از جایی شروع می شود که عشق را فریاد می کنی

مستان و رقصان و پایکوبان بر بال باد پرواز می کنی

در عشقی غوطه ور می شوی و در تنی می خرامی

و ایمان می آوری به زندگی

به سرخی عشق

به آفتاب پرنور فردا

و به خورشید که باید سلامی همیشگی ارزانی اش کنی

زندگی عشقی است که تو خود را در آن جا می گذاری

و در تنی به یغما می روی

***

زیستن از سر می گیرم

اما اما اما همیشه یادم هست

یادم هست

که قلب کوچکی داشتم که در دیگری جا گذاشتمش و دیگر

و دیگر

دیگر ندارمش

***

یادت بخیر قلب کوچک من

یادت بخیر که اینروزها بی تو پیدا و ناپیدا اما

زندگی از سر می گیرم و به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد

No comments: