Wednesday, December 08, 2010

ماهی و سالی دیگر


چند روز پیش در پستی از بلاگه سیب عزیز خواندم که دفترچه ای برداشته و قلمی و به دنباله ... ایده جالبی بود مخصوصا برایه من که به یک خانه تکانی عجیب دست زده بودم دل و ذهن و روح و همه و همه و همه را تکان داده و دوباره از نو سر جای خود دارم می گذارم ... خلاصه که دفترچه ای برداشتم و مجموعه ای از کارهایی که باید انجام دهم ... وای من چقدر کار دارم ... و چقدر از دنیا و زمان عقب موندم کتابهام رو جمع کردم نوشته هام رو باید مرتب کنم نخها و رنگها و بومها و صداها رو باید مرتب کنم و ... و یاد این که شکر مدتهاست از شکر خدا بازمانده ام که یک شکر او از هزار نتوانم کرد ... و خلاصه که نوشتم و نوشتم و نوشتم و دیدم کارهای مانده را ... اما این حجم غریب مثله گذشته خیلی غمگینم نکرد شروعی دیگر ... در دهه ای دیگر و در دفترچه ای دیگر دیدارهایی رو یادداشت کردم که فراموش نشده بودند اما من در فراموشی خودم دیدارشان را فراموش کرده بودم و این دفترچه هم سنگین شد ... به هر حال سالی دیگر و شروعی دیگر چیزی به اتمام سال گذشته نمانده و کاجی و اینبار در انتظار تولدی نو در پای آن درخت مقدس ... و فکر کنم در هفته آتی باید دفتر تلفنی بردارم و خاطراتی رو زنده کنم که در من زندگی کردند و ... بازی زندگی چیز غریبیه که باید غربتش رو به قربتش برنده شد ... و در آستانه ماهی دیگر ماهی عظیم و عزیز و مبارک که عزاداریش با درسهایش تلخ و شیرین زندگی ایست اینروزها در شهرک سینمایی کوفه و مدینه و در شهرک دفاع صحرای کربلا شمر و یزید و عمر بن سعد ... و من در حالی دیگر حالی خوب و بد گرگ و میشی به سمت طلوع خورشید که ما با آفتاب زاده شدیم و با آفتاب طلوع خواهیم کرد .... وباز باید به یاد دوستانم بیاندازم که در ابتدای این ماه عزیز یکنفر مشتاقانه منتظر دعاهای شماست و منتظر خوابهایتان گاهی اوقات مثله این زمانهای من، آدم به بعضی از پیامها نیاز دارد ... و پیامهای اینروزها زیباتر از هر روز می رسند ... امشب در تئاتر و فردا ... فردا روز دیگر است .... و نماز باران این شبها نباید که فراموش شود هر چند ایمان دارم آسمان به اشک زینب و به درد مریم خواهد گریست

No comments: