Monday, December 11, 2006

فروشگاه يا سالن مد


اينروزها تا جاي ممكن خبرهاي جور واجور و عجيب و غريب به گوش مي رسه ؟!؟! درهم و برهم !؟!؟ اينقدر كه مخ آدم سوت مي كشه ازبند اندازونه دختر ناصرالدين شاه بگير تا ختنه سورون پسر كوچيكة وليعهد بلژيك اين آخريه هم خبر مرگ پينوشه بود كه رسيد
***
صبح رفته بودم پاساژ گيشا خريد !؟!؟ البته مورد خريدم كه بيرون از پاساژ بود اما با تعاريفي كه از پاساژ شنيده بودم رفتم ببينم اوضاع از چه قراره ؟
والله راست مي گفتن ! پاساژ كه چه عرض كنم بگو سالن مد ! خدايا اين ماهواره و اينترنت چه بلايي بود كه ايرانيهاي از جنگ در رفته دچارش شديم ؟‌
***
حالا باز مي گين تو نسلت پنجاه ساله متولد شده و متعلق به دوران پالئوزوييك هستي اما به خدا ربطي نداره آخه شما تو كدوم فروشگاهي در كجاي جهان ديدين كه فروشندة فروشگاه موهاش به اندازة 20 سانتيمتر از بالاي سرش رو به هوا باشه يا نه اصلا فكر كنيم كه همه جا خوب من فكر مي كنم پول قر و فيس وافاده و سشوار اين آقايون بيشتر از حقوق ميك آپ آرتيست مدونا باشه !؟!
***
اونايي كه منو ميشناسن مي دونن با مدپرستي مخالف نيستم و تا حدودي هم كه حتي بيشتر از حدودي دنبال مد و قر و فرم اما هر چيزي حد و اندازه اي داره !!؟ قضاوت نمي كنم اما همين بد فهمي ها و كج فهمي هامون ما رو به مشكل مي رسونه
همينجاس كه اسم كبري خانوم جون بعد از اومدن ماهواره تو خونش ميشه سوزي و اسم اصغر آقا كامي !؟!؟ بعدتر با دو تا چت و ديدن دوتا دوستي اينترنتي زندگيشون واويلا ميشه و ... بقيشم كه هممون مي دونيم
***
چه مي دونم وقتي اينچيزا رو مي بينم مي فهمم كه همون بهتر كه من در اتاقم و در تنهاييم باشم و در حسرت بوي كاهگل خانة قديمي مادربزرگ تا مثل همدوره ايهام به دنبال خوشگذروني هايي كه مانا نيستند !؟!؟ يا بهتره كه غرق در اخبار مختلف سي ان ان و بي بي سي عمه فروغ زمان و راديو فرداي عمو خسروها بمونم و بمونم و بمونم

1 comment:

شهرزاد کاریابی said...

فقط به این فکر کن این وقتی و سرمایه ای که برای سیخ نگه داشتن این موها اون بالا می‌کنند. اگه صرف یه پروژه تحقیقاتی می‌شد . الان ما کجا بودیم؟