Thursday, December 21, 2006

تا اناري ترك برمي داشت دست فوارة خواهش مي شد ، شب يلدا مبارك


ساعت سه و نيم صبح اولين روز زمستانه من با دوستام تازه از مراسمه شبه يلدا برگشتيم خونه عجب شبي جايه همگي دوستان خالي ، شام و انار و هندانه و تخمه تا دلت بخواد ، كلي هم غيبت !؟! ايراد از لباس صورتية ملكة اسپانيا گرفته تا شام عروسيه پرنس چارلزو معشوقش كه آرزويه عنوانه پرنسس رو بايد با خودش به گور ببره ،‌سيگار و ... اينها هم كه ماشاالله به وفور نعمت فقط جايه بعضيا خيلي خالي بود، نمي دونم شايدم من آدمه زياده خواهيم آخه من هميشه همة دوستام رو با هم مي خوام دوست دارم از بودن همشون با هم لذت ببرم دلمم برايه خيليها تنگ شده بود كه نبودند ، راستي ياده يلدايه پيش هم افتادم كه تو دهلران بوديم با ميثم و هادي و ... و دوستانه ديگه و يه كاسه تخمه و قليون و كمي هم دو چيكه ،‌طعمه خوشبختي چيه همين نيست كه تو الان تنها نيستي برايه يه شب چند جا دعوتي و بايد بين چند تا دعوت يكي رو انتخاب كني ؟ شايدم نه طعمه خوشبختي در داشتن اوييه كه تو الان نداريش و احساسه آرامش نمي كني؟ كه نبود او يك درد است و بودن اويش هزار و يك درد

No comments: