من او را رها کردم
آنسان كه عشق آزاد و رهاست
من او را رها كردم از دل از جان و تمامي تمام وجود
تا او خود را دریابد
تا او خود را دریابد
و آنگاه كه دريافت دريافته است
و چقدر سخت است
چقدر سخت است عزیزترین نيمه ديگرت را طبق قانون نشانهها رها کنی
اما آنقدر او را دوست داشتم که او را رها خواستم
برای همیشه رها از همه بندها و زنجیرها
و چقدر سخت است
چقدر سخت است عزیزترین نيمه ديگرت را طبق قانون نشانهها رها کنی
اما آنقدر او را دوست داشتم که او را رها خواستم
برای همیشه رها از همه بندها و زنجیرها
و من هيچ گاه براي خاطر باهم بودن زندانبان نبودهام
هیچ گاه به خاطر همیشه با هم بودن با او برای او بندی نخواستهام
زنجيرها پاره كردهام
اما او در بند خود گرفتار است
ای کاش از خود رها شود
همانگونه که من با او از خود رها شدم
اما او در بند خود گرفتار است
ای کاش از خود رها شود
همانگونه که من با او از خود رها شدم
و حال
اين دگر من نيستم من نيستم
No comments:
Post a Comment