Wednesday, December 16, 2009

امشبه من


بی خواب شدم و نمی دونم چیکار کنم
این روزا حالم خیلی گرفتست
همه چی دست به دست هم دادن و روزا رو بدتر کردن. دوست ندارم همش از زندگی بنالم اما واقعا کم آوردم
وقتی دوست شش هفت سالم صفاتی که رسما هیچ ربطی به من نداشت بهم نسبت داد دیگه نمی دونستم از ناراحتی چیکار کنم؟شاید واقعا مشکل از منه... آره حتما مشکل از منه که نصفه شب با وجود این که شدیدا نیاز به خواب دارم اومدم و دارم می نویسم
یادش بخیر مامان می گفت هر وقت خیلی عصبانی بودی و خواب به چشمت نمیومد و برو یه جایی بنویس این شد که از بچگی یه چیزی حدود 40 تا دفتر خاطرات دارم و بعدش هم یه عالمه وبلاگ
دکتر روانپزشک ما هم می گوید این یکی از تکنیکهای روانشناسی است
شاید من زودتر از همه دوستام یه وقتی یه جایی به این نتیجه رسیده بودم که نوشتن بر هر درد بی درمان دواست!‌ الان به خاطر همین نتیجه گیری روی صندلی نشستم
دیگه حتی گربه سیاه توی خیابون که هر روز یه غذایی از سهم خانوم جان بهش می دم دوسم نداره
امروز دوستی آف زده دلت برای خودت بسوزه که دنباله مهر و محبتی
نمردیم و شخصیت مهر طلب هم پیدا کردیم
اینهم در جوابه اون دوستی که می گفت شما خانوادگی نارسیسیم دارید و تو از همه بیشتر
همه چی باهام لج کرده... از تیر چراغ برق با صداهای ناهنجارش و جای بدش برای پارک ماشین تا چراغ کم مصرف بالای سرم تو اتاق که همش بی دلیل خاموش روشن میشه و اعصابم رو خورد میکنه
دلم می خواد بمیرم وقتی عزیزترین دوستم بعد از 7 سال دوستی فقط یه حرف انتقاد آمیز من اینقدر به همش ریخته که حاضره دست به هر کاری برای مضمحل کردن من بزنه کلا فراموش کرده که : بابا! من کارای خوبم کردم ، حرفای خوبم زدم ،معرفتم داشتم
خلاصه این روزها همه چیه ما بد شده بده بد... همه چی. نمی دونم کی درست میشم

2 comments:

گندم تلخ said...

وای پسر همه رو ول کن جای پارک و بچسب
شیرینی چی شد
محرم و صفر هم که نمی‌شه شیرینی داد
انشالله در این شبهای عزیز در مراسم این لیالی جایی ببینمت و بهت تبریک بگم

گندم تلخ said...

سخت نگیر هر بار با خودت تکرار کن
از رفت مادر تلخ تر که نیست؟
این نیز ساده تر می‌گذرد
کد رو بذار ساده
وفقط بخند و بگو ساده
تکنیک خودش کار می‌کنه
این نیز بگذرد